تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

فردا جمعه است

چه فایده وقتی تمام روزهایت رنگ تکرار می گیرند و تو هیچ وقت نمی توانی این روال احمقانه را

تغییر دهی  چه فایده ....؟

چه فایده وقتی نمی توانی در بازی زندگی بی آنکه  خطایی داشته باشی امتیاز بگیری چه فایده ؟؟

چه فایده هر روز هزاران کلمه را بغل هم بچینی  شعرهایی بگویی که...چه فایده ؟؟

یک ماه پیش وقتی داشتم تلویزیون می دیدم از نقاشی پرسیدند از اینکه یک هنرمند 

 برجسته هستید چه احساسی دارید مرد با همان  نگاه آرامش بخشش جواب داد 

 من نقاش هستم ولی هنرمند نیستم  معنی

حرفش را وقتی فهمیدم  که روی حرف امام متمرکز شدم

هنر یعنی دمیدن روح تعهد در انسانها

 چه فایده وقتی هر وقت که دلت خواست بتوانی حرفهای  

عجیب و غریب بزنی  اما....

به آن جایگاهی که دوست داری نرسیده باشی..چه فایده ...؟؟

   امام چقدر خوب گفت  که آدم شدن چه آسان انسان شدن محال است

چقدر دوست داشتم فردا جمکران باشم چقدر دلم لک زده است  

برای آن مناره های سبز رنگت

چه فایده وقتی اسیر زما نه دست پا گیر خود باشی چه فایده ....؟؟

خسته از همه از خودم از این همه نبودن های متوالی بیزارم  وتنها وچه قدر هم تنها ...

چه فایده  فردا که بیاید همان روزهای تکراری را از سر خواهیم گرفت  چه فایده ...؟

کاش می توانستم از همه چیز ببرم وچندی با خودم خلوت کنم خودم را از خودم جدا کنم وبا خود به

ملکوت عرش ببرم ...

کاش فردا ظهور کنی  فردا جمعه است از همان جمعه های دلگیر از همان جمعه های 

 بی غروب که به

 هر دری بزنی باز دلتنگی ...دلتنگ  ، دلتنگ آمدنت .

چه فایده وقتی فردا تمام شود تو نیایی ومن دوباره با همان بغض همیشگی به انتظار 

 جمعه دیگر بنشینم 

چه فایده ....؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد