تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

این روزهای من

این روزها حالم خوبه   فقط به این دلیل که به قولی که به خدا دادم خوب دارم عمل میکنم  امیدوارم  روزهای آینده خبر خوشی از کار و شغل جدید برام برسه  زندگی هم خوبه تقریبا این روزها سعی میکنم آرامش رفته رو به زندگی برگردم دارم سعی میکنم  آرامش بیشتری داشته باشم   تصمیم دارم برم باشگاه ورزشی  ،با تلگرام و اینستاگرام ساعتهایی از زندگیم رو صرف میکنم  ، نبودن پدر همچنان  یک درد بزرگه ، من هنوز باورش برام مشکله  که دیگه پدر نیست  آخه پدر نیست خیلی چیزها ی دیگه نیست  ولی خدا خودش گفته تمام چیزهایی که بهتون دادم یه امتحانه  روز ی ازتون خواهم گرفت   این  ارومم میکنه  خدا تنها چیزیه که این روزها آرومم میکنه   باغ هم میریم اما دیگه صفایی نداره بدون پدر، حس میکنم وقتی پدرم نیست انگار زندگیم دچار یک خلا بزرگی شده، خدا بزرگه دلم خیلی به حال مادرم میسوزه  هیچ چیز جای پدر رو براش نمیگیره  اون روز عکس تکی  مادرم تو حرم امام رضا دوباره داغ دل  منو تازه کرد  اما چی میشه کرد  بعضی وقتها می شینم دونه دونه عکسهاش رو با دقت میبینم  یادش به خیر روحش شاد  همیشه اون چهره مهربونش تو ذهنم هست  بغض میکنم  وقتی یادش می افتم مهم نیست کجا باشم تو اتوبوس  ،خونه ، سر کار  براش گریه میکنم . واقعا شخصیت بزرگی بود هیچ وقت تو زندگیش  خودش رو به دیگران محتاج نکرد جلوی هیچ کسی جز خدا سر خم نکرد  یادم نمیاد تو زندگیش از کسی پول قرض گرفته باشه  یادم نمیاد به کسی التماس یا اصرار کرده باشه  همیشه به من میگفت آقا یوسف ، یادم نمیاد کسی رو تو خونه با بی احترامی صدا کرده باشه     

روحش شاد  هرکسی این مطلب میخونه براش یه فاتحه ای بخونه

طنز سیاسی

شنیدم در زمان خسرو پرویز
گرفتند آدمی را توی تبریز


به جرم نقض قانون اساسی 
و بعض گفتمان های سیاسی 


ولی آن مرد دور اندیش، از پیش 
قراری را نهاد با زن خویش
 


که از زندان اگر آمد زمانی 
به نام من پیامی یا نشانی


 اگر خودکار آبی بود متنش 
بدان باشد درست و بی غل و غش
 


اگر با رنگ قرمز بود خودکار
بدان باشد تمام از روی اجبار


تمامش اعتراف زور زوری ست 
سراپایش دروغ و یاوه گویی ست


 گذشت و روزی آمد نامه از مرد
گرفت آن نامه را بانوی پر درد


گشود و دید با خودکار آبی 
نوشته شوی با خط کتابی
 


عزیزم، عشق من ، حالت چطور است؟ 
بگو بی بنده احوالت چطور است؟


اگر از ما بپرسی، خوب بشنو 
ملالی نیست غیر از دوری تو


 من این جا راحتم، کیفور کیفور 
بساط عیش و عشرت جور وا جور


 در این جا سینما و باشگاه است 
غذا، آجیل، میوه رو به راه است


کتک با چوب یا شلاق و باطوم 
تماما شایعاتی هست موهوم
 


هر آن کس گوید این جا چوب دار است 
بدان این هم دروغی شاخدار است
 


در این جا استرس جایی ندارد 
درفش و داغ معنایی ندارد


کجا تفتیش های اعتقادی ست؟ 
کجا سلول های انفرادی ست؟


 همه این جا رفیق و دوست هستیم 
چو گردو داخل یک پوست هستیم
 


در این جا بازجو اصلن نداریم 
شکنجه یا کتک عمرن نداریم
 


به جای آن اتاق فکر داریم 
روش های بدیع و بکر داریم
 


عزیزم، حال من خوب است این جا 
گذشت عمر، مطلوب است این جا


کسی را هیچ کاری با کسی نیست 
نشانی از غم و دلواپسی نیست 



همه چیزش تمامن بیست این جا 
فقط خودکار
 قرمز نیست این جا

باز هم یه شعر شاهکار از شاعری که نمیشناسمش

هر سربازی در جیبهایش،در موهایش؛
ولای دکمه های یونیفورمش، زنی را به میدان جنگ می برد...
آمار کشته های جنگ همیشه غلط بوده است،هر گلوله دونفر را از پا در می آورد!
سرباز و دختری که در سینه اش می تپد...

ساق اولسون شهریار

اوده بیر ایل آه چکرم خبر یوخ اودن چیخام من او یانا یار گلیر


تایتوشلاروم چوله چیخا گون چیخار من چیخاندا یاغیش گدسن قار گلیر


یازیق قوزوم آجلوقا دوز داروخما بوگون صاباح باهار گلیر بار گلیر


بیزه گله گلمیه بیر کال ایده قونشوموزا هایوا گلیر نار گلیر


خان اوونه شر گله قویروق بولار بیزم اوه کور ایت گله هار گلیر


خلقه قوناق گلیر گوزو سورمه لی بیزیم اودن کور گتمه میش کار گلیر


بختیمه آرواد نه چیخه بیلمیرم بللیدیر کی سار ساغا سوسار گلیر


بیر اوج اتک اندازدی اگنیمه سالیس بوری گنگ گلمسه دار گلیر


دولتیه یاس دا گله اوینایار بیز کاسوبا توی گله آخسار گلیر


غم یوکونن کد خدا نون هیس سسی خردل اولور بیزیم کی خالوار گلیر


کنده بیزی دییللر بیر هاوار یوخ بیز بیر کلمه حق دانوشاق جار گلیر


دارقا شایید لار بیزه سرکار چیخار دار دیبینن قورتولا سردار گلیر


بوندان بله اوزگه گورم اوزگه دن میننت چکیر غیرتیمه عار گلیر


ایشجی تووق کسنده من باخاممام بیلمم نجه اورگین دن وار گلیر


غم دن منیم بیر عینک وار گوزومده ایشیق آیدون گون گوزومه تار گلیر


عشقیم دوشوب یادوما گوزلر داشار باهاردا سیل آتلانور چایلار گلیر


چوخ شاعرین طبعی دونار بوز کیمی شهریارین شعریده قاینار گلیر

ارامش گم شده

دلم آرامش میخواهد


این را چطور شعر کنم؟؟؟