تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

سال ۹۲ به مبارکی

امیدوارم سال بعد اولین سالگرد ظهور امام زمان را  

 

جشن بگیریم  

 

 

سال نو مبارک  

 

بهترین دعا 

 

   

 یا مقلب القلوب والابصار 

  

یا مدبر الیل والنهار 

  

یا محول الحول والاحوال 

  

حول حالناالی احسن الحال

سال 1391 چگونه گذشت

بهار کم کم دارد مهمان خانه دلمان می شود همان بهار همیشگی همان بهار که رنگ زمستان می دهد برای ادمی که سالهایش همانند برف های زمستانی می بارند و زود  به زود در یک روز آفتابی آب می شوند چه فرقی می کند زمستان یا بهار ؟

به سال قبل نگاه درستی می  اندازیم کمی شرف نگر می شویم تا بفهمیم واقعا آمدن سال جدید لذت این همه خوشحالی را دارد 

سال قبل درسم را تمام کردم با یک معدل بد و بعد در کارشناسی ارشد با اینکه امید زیادی داشتم قبول نشدم  بر طبق سیر طبیعی زندگی به سربازی رفتم وفکر نمی کنم اتفاقات مهم دیگری در زندگیم افتاده باشد  من که فکر نمی کنم .......

برای همیشه تو را از دست دادم آنهم چه از دست دادنی دیگر فکر اینکه تو را حتی با "تو "خطاب کنم برایم سنگین است بعضی وقتها دلم میگیرد از چه چیزی می گویم ...

بعضی وقتها از محبت زیادی به بعضی ها دلم می گیرد من همیشه در زندگیم یک شعار را خیلی دوست داشتم وبه آن عمل کرده ام وآن هم اینکه همیشه اطرافیانم را عاشقانه دوست داشتم وبرای آنها هر کاری در زندگیم توانسته ام کرده ام ولی این روزها از محبت زیادی به بعضی ها کمی دلسرد شده ام یا شاید باید بگویم این روزها شناختم نسبت به بعضی ها زیاد تر شده است ولی من همچنان عشق را دوست دارم وبه دیگران عشق می ورزم 


شاید مهمترین حادثه در سال 1391 که خیلی آرام و بی صدا مثل یک باد خنک از روی جنازه سرد و بی روح من رد شد از دست دادن کسی بود که سالهای سال دوستش داشتم وفکر می کردم می شود  او را دوست داشت ولی تعجم اینجا بود که روح من هیچ واکنشی نسبت به این قضیه نداشت  آرام ساکت  ،فقط خیلی زود بعضی از خاطرات را در زندگیش دفن کرد وبعضی ها را به خاطره ها سپرد . 

دارد کم کم باورم می شود که عقل من همیشه بر احساساتم غلبه می کند به هر حال کاری از دست من بر نمی آمد  من دوباره همه چیز را به حساب همان فداکاری همیشگی انداختم  و فکر کردم کار درستی انجام می دهم باید قضاوت را به تاریخ بسپارم شاید سالهای بعد بهتر بتوانم بیندیشم وبهتر قضاوت کنم  کسی چه می داند.