تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

 

من بیقرارم وتو بیقرارتر   

ما را چه می شود که بیقرار در این قرار   

قرار های رفته را بیقرار بوده ایم   

وبی قرار های مانده را برقرار  

یادم نمی رود هیچ آن قرار 

آن اولین قرار ُمن بی قرار ُ- تو بی قرار  

 

من برقرار تو- تو بی قرار من 

 

حالا چه شد که ما از هم گسسته ایم  

 

گویی که سخت از هم شکسته ایم  

  

بی ذوق نشسته ایم   

ابری نمی وزد  

باران نمی زند   

 

تو منتظر بی من نشسته ای   

من منتظر بی تو نشسته ام  

ابری نمی وزد   

باران نمی زند   

باور نمی کنم  

بی هم شکسته ایم   

ابری نمی وزد  

باران نمی زند ............

نظرات 3 + ارسال نظر
یک زن چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 13:07 http://radepayman.blogsky.com

تمام اشعار این صفحه زیبا بود.

مرسی

صنم پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 22:17 http://kharej-e-ghesmat.blogsky.com

ای بگرفته از وفاگوشه،گران چرا چرا؟
بر من خسته کرده ای روی گران چرا چرا؟
بر دل من که جای توست،کارگه وفای توست
هر نفسی همی زنی زخم ِ سنان چرا چرا؟
گفت که"جان جان منم،دیدن جان طمع مکن"
ای بنموده روی تو صورت جان چرا چرا؟


مولانا

عشق بر دل می نهـد بنیـــاد را

آخر ای جان از که خواهم دادرا ؟

دیــگــران آزاد ســازند بـــنــده را

عشق بــنــده می کـنـــد آزاد را

کـــاشـکی هرگـــز نـزادم مـادرم

چون کــنم این بـخت مـادرزاد را ؟

خسرو و شیرین بهم در عشرتند

نــاله و زاریّ و غــم فـرهــــاد را

تـیشه ی فرهـاد و کوه بـیستون

می گــــدازد خــاره و پــــولاد را

از برای زلف مشک آمیز دوست

دوست دارم شانه ی شمشاد را

مردمک شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 20:36


" عشق، هدیه است ...
جان دار و مجسم!

حادث می‌شود و
تحمیلش نمی‌توان کرد

قلب را لبریز می‌کند
قلب را لبریز می‌کند
قلب را لبریز می‌کند

با عقل فهمیده نمی‌شود و
به چنگ نمی‌آید.

مقدری است که همه چیز را
دگرگون می‌سازد "

. . .
دلنشین بود .

"قرار های رفته را بیقرار بوده ایم"

وَ

"ابری نمی وزد
باران نمی زند
باور نمی کنم"

دلنشین تر .

عشق هدیه ایست الهی که که یک لحظه زجان رها نیست واگر هست در همه جان وتن دیدنی است
چندیست که دگرگونمان می کند وآنچه باقی می گذارد چیزی جز انتظار انتظار و انتظار نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد