تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

من یادم هست

من تابستان یادم هست .آن هم چه تابستانی...

خیال میکنم دچاران رگ پنهان ابرها هستم   وناامیدی مرا ازپنجره ها بریده است  نه میهمانی هست ونه سیبهای قشنگی ....

من هفت سالگی ام یادم هست ...خیال میکردم همیشه روزنه ای هست به سمت خوشبختی ، که یک شب از ان عبور خواهم کرد وبزرگ خواهم شد اما... 

مثل برق وباد گذشت .دیگر هیچ چیز طعم شیرین ان هفت سنگ بازیها را نمی دهد هیچ چیز میفهمی هیچ چیز و هیچ چیز ....

تاچشم باز کردم پسری شده بودی دیگرنه از  ان دوستان کودکیت خبری بود  ونه از خودت  ....

چقدر زود دل سپردی به کسی که دوستش داشتی وهیچ وقت نخواستی به چیزی که میخواستی برسی شاید محافظه کاری شاید خردادی بودنت...وشاید می ترسیدی از چیزی که می ترسی...

من تمام روزهای تابستان را به  انتظارت گریه کردم اما نیامدی  وچه خوب می شد اگر بودی چه فایده ....

زمان گذشته است این روزهای کسل کننده که می ایند و می روند خسته می شوم از این روزهای سرشار از  نبودن ....

کاش می توانستم تمام لذت هفت سالگی ام را در امروزبپا کنم  میدانم نمی شود بچه گی هایمان  ساده  بودیم مثل آینه  دوستان هفت سالگی ام بهترین بودند هفت مرتبه بهتر از تمام کسانی که هفت بار در روز می بینیم  می شنوی هفت بار...

نشسته ام کنار پنجره در کوچه باد می آید .ودر ذهن من تمام دوستان کودکیم دور هم جمع اند  وتو ایستاده ای می خندی ازهمان خنده ها که مرا از من گرفت بیا یک شب مرا به میهمانی گنجشکها ببر بیا هنوز هم دیر نیست من کنار پنجره منتظرم بیا .....

نظرات 3 + ارسال نظر
صنم یکشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 00:07

دلنشین بود!
برای لحظه های کوتاهی هم که شده رفتیم به ۷سالگی...
اما واقعا آدمی غمگین میشه...وقتی می فهمه به سرعت برق و باد گذشت و هنوز ...!

مرسی
کودکی هایمان عالی بود
اما خیلی زود گذشت خیلی
هفت سالگی هایمان دوران بی خبری بود

مردمک سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:25


سلام
امیدوارم اوضاع و احوال تابستون براتون رو به راه باشه

مثه این که قراره جشنواره ی ادبیات داستانی برگزار بشه
مهلت ارسال آثار تا ۱۰ شهریوره
گفتم خبرتون کنم(البته اگه بی خبرین)
خیلی خوبه اگه شرکت کنین

سلام
کی وکجا؟
من ازدوتا جشنواره داستان ویه جشواره شعر خبر دارم
ولی اینکه گفتین کجا برگزار میشه
ممنون از لطفتون تابستان شما وهمه بچه های دیگه هم به راه

مردمک چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 18:58


از طرف بسیج هنرمندانه !
فقط تا همین حد می دونم ..
شمام اگه باخبر از جایی ، هستین بی خبرمون نذارین

مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد