تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

شعری از تنها ۴۱ با همکاری پیکتونیا تقدیم به حمید خدایی

خواب   غزلهای    تو را چگونه   تعبیر   کنم         نگاه چشمان تو را چگونه تفسیر کنم 

 

منی که در نگاه تو همیشه مست می شوم      نگاه چشمان تو را چگونه تقریر کنم  

 

کتاب زندگی من      پر است   از حضور تو          چگونه این حضور را به قصه تحریر کنم  

 

غرق گناه   گشته ام در   هوس    بوسه تو        چگونه این گناه را به عشق تقصیر کنم  

 

همیشه در نگاه من کسی ستا ره می شود      چگونه این ستاره را به یار تصویر کنم  

 

پر است خلوت دلم    همیشه   از حضور تو       چگونه این حضور را به غیر درگیر کنم  

 

در تب با تو بودنت مست و خراب گشته ام         چگونه در خیال یار به مهر تاثیر کنم  

 

همیشه   در هوای   تو فکر   قرار   بو ده ام       چگونه در قرار تو به وقت تاخیر کنم 

نظرات 7 + ارسال نظر
سورنا یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 22:20

سلام
ای ول پکتونیا
تو هم طبع شعر داشتی بروز نمیدادی
جالب بود

خیلی ممنون عزیزم ببخشید که تو بحث هفتگی کم شرکت می کنم
می دونی که سر کارم

فرشته چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:43

ایول محصول مشترک؟!!
خیلی عالیه... کاش منم یه اپسیلون از این استعدادا داشتم!

منی که در نگاه تو همیشه مست می شوم
نگاه چشمان تو را چگونه تقریر کنم

شما منبع استعدادی فقط باید ازش استفاده کنی

هانی بال پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:44

با سر و زلف آشفته بیا در مجمع

تا بدانند که سرمایه سودای منی

فدات

عالی بود فدات

نیپون کوکو جمعه 2 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 17:28


هرگز نبودن به تلخی فراموشی یک بودن نیست ...







همه دیوار های شهر ما داربست دارند تکیه بر دیوار هم بیگانگی است

همیشه بودن را انتظاریم

پیکتونیا جمعه 2 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 20:15

پدر تجربه ، ای دل تویی آخر ز چه روی
طمع مهر و وفا زین پسران میداری
گرچه رندی و خرابی گنه ماست ولی
عاشقی گفت که تو بنده برآن میداری

توانا بود هر که دانا بود

پیکتونبا از همه دانا بود بخند تا بخندیم

به قول پسته هیی هیی هیی

بوعلی سینا یکشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:23

سلام به تنهای تنهای های من

پسر گل کاشتی

ای صاحب فتوی ز تو پر کارتریم
با این همه مستی ز تو هشیارتریم

تو خون کسان خوری و ما خون رزان
انصاف بده کدام خونخوارتریم

سلام جیگر ما اگر همدیگرو داریم پس تنها نیستیم

این شعر از طرف خودت تقدیم بکن به کسی که دوستش داری

شبی را که تو را گیرم در آغوش شوم از مستیت مدهوش مدهوش

به تو گویم که من عاشق ترینم تو ایی که کرده ای ما را فرا موش

تنها پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:55

فوق العاده بود
منتظر شعرهای بعدی هستیم.

خواهش می کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد