تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

غبار خاطرات


هیچ گاه عشق را

از پشت شیشه های مه الود و غبار گرفته ندیده ام.

اری

من هیچگاه عشق را

مکدر ندیده ام.

وهرگز نیز

به تماشای چنین عشقی رضایت نخوام داد.

من عشق را شفاف و پاک میخوام

به پاکی باران و به زلالی ابشار.


سفر خوش، مسافر! برایم دعا کن
به قولی که دادی، در آنجا وفا کن
 
مسافر! سفر کن، زمین را بلرزان
ودر قلب دنیا دلت را رها کن

در آغوش شب ها، زمین بغض کرده
همین که رسیدی، سحر را صدا کن
 
و آنجا، در آن آسمان زمینی
کمی هم ستاره برایم جدا کن

سفر خوش، مسافر! به قلبت رسیدی
در انبوه باران، مرا هم دعا کن

یکتا بپرستید که یکتاست خداوند
دل را بپرستید، که آنجاست خداوند
 


نظرات 5 + ارسال نظر
. شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 15:10

شعر خوبی بود.

همه چیز خوب است ستاره ها پنجره ها
کاش رابطه ها خوب باشد

بهمنی یکشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 16:55

رابطه ها خوب است اگر شیشه ی چشمانمان را از غبار بدی ها بزداییم و خوب ببینیم
جور دیگر ببینیم.......

در هوای مه آلود تشخیص رابطه های درست مشکل است من چشم مه شکن ندارم

ابلیس چهارشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 20:20

بعضی از شعر ها و متن هات خیلی خوبه . اگه میتونی از شعر های فرخ زاد بنویس

. شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:49


کی آپ میشید؟؟؟

همین الان

پاشا یکشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 18:19

سلام گلم

تنهای من تنهایی ات را با کسی قسمت نکن چون اونوقت حس خوب در انتظار وصل نشستن از دست میدی

به یاد او جمله معروف که میگه : در فراق چیزی است که در وصل نیست در فراق امید وصل و در وصل بیم جدایی

تو کتاب نوشته غاشق خیلی تنها خیلی خسته اس
جای بارون بهاری روی چتر های شکسته اس

اما من میگم که عاشق همه ی دنیا رو داره
همه چتر هارو باید بست وقتی آسمون میباره

وقتی باران می بارد باید تمام چتر های دلت را ببندی ونظارگر حس تازه زمین در انحنای باران باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد