-
دلتنگم
یکشنبه 29 خردادماه سال 1390 23:18
می نشینم کناره پنجره وباد مرا نوازش می کند اتاقم این روزها رنگ بوی گرم تابستان را دارد امروز در آ سمان ماه نیست ولی پریروز را یادم هست که وسط خیابان خشکم زد از بس از دیدن ماه تعجب کردم خیلی زیبا بود نمی دانم کجای ذهنم را باید بشکافم تا حرفهایم جایی برای گفتن داشته باشند خسته نیستم اصلا نمی دانم هستم، نیستم، نمی خواهم...
-
غزل
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1390 10:24
شاید هر عابری شاعری باشد پس به هر عابری سلام کنیم -------------- هرشببه یاد تو تا صبحدم قدم زدم آتش گرفتم در صبحدم زدم با آسمان مفاخره کردیم تا سحر او از ستاره دم زدو من از تو دم زدم منزوی یه کتاب شعر غزل گیر آوردم در حد لالیگا خیلی با هاش حال می کنم
-
زندگی سیب وار من
یکشنبه 1 خردادماه سال 1390 13:01
درخت سیبی در کنار رود خانه در انتهای باغ قرار داشت وما سیبها چند هفته ای بود مهمان شاخه هایش بودیم روزگار می گذشت وروزها از پی هم رد می شدند هر روز دختر جوانی حوالی ظهر زیر سایه درخت می نشست وبه من خیره می شد احساس غرور می کردم احساس می کردم او تمام زیبایی دنیا را در من می دید ومن بی آنکه کاری انجام دهم روی شاخه با...
-
من وتنهایی وغم
دوشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1390 11:07
دارد باورم می شود که شور عشق می تواند چشمهای مرا ببندد وبه خود آگاهی پرواز برساند می تواند سحر گاه وقتی من خوابم مرا صدا کند وجواب بشنود می تواند با من باشد ودر من ....... می تواند در گریه های شبانه من جاری باشد بر گشتم به دفتر خاطراتم این خاطره متعلق به روز یکشنبه ساعت 1.30 تاریخ 86.13.27 می باشد که با بچه های رشته...
-
زندگی کرده ای
دوشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1390 18:06
به دنبـال خـدا نگـرد به دنبال خدا نگرد خدا در بیابان های خالی از انسان نیست خدا در جاده های تنهای بی انتها نیست به دنبالش نگرد خدا در نگاه منتظر کسی است که به دنبال خبری از توست خدا در قلبی است که برای تو می تپد خدا در لبخندی است که با نگاه مهربان تو جانی دوباره می گیرد خدا آنجاست در جمع عزیزترینهایت خدا در دستی است...
-
من ننوشتم یکی تو خونمون نوشته بود و چسبونده بود روی دیوار اتاق
سهشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1390 17:57
شهامت آغاز- آگاهی- وایمان به قداست ثانیه ها تنها چیزی که بدان نیازمندی آن گاه نو خواهی شد که کهنه اسرار را رها کنی نباید در همانی که هستی بمانی همیشه راه دیگری پیش روی توست نیرویی که بدان نیازمندی از ژرفا به سطح می جوشد به خود آگاهی می پیوندد ودیگر گونه ات می کند تازگی را بجوی و به توانایی هایت تکیه کن بی پروایی خود...
-
خسته ام
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1390 21:56
دلم می خواهد بخوابم وده سال بعد بیدار شوم دلم می خواهم در بهار ده سال بعد ببینم جبر زمانه چه بلایی سر زندگی آورده است. می خواهم چشمهایم را روی هم بگذارم واز لحظه هایی که دوستشان ندارم عبور کنم نمی خواهم باشم به همین سادگی ... با خود فکر می کنم دیگر تمام شد باید دست بجنبانم.... از این روزهای ملال آور زندگی که پشت سر هم...
-
ماهی شب عید
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1390 23:14
آخر مرا اینقدر نگاه می کنید که چه شود بنشینید سر سفره هفت سینتان وتبریک عیدتان را بگویید به من چه کار دارید آدم های عجیبی هستند از کارشان نمی شود سر در آورد گله نمی کنم من هم بهار را دوست دارم دوست دارم سبزه پیشم باشد دوست دارم کنار آجیل بنشینم اما شما که نمی دانید آخر سر چه بلایی سر من می آورند من هم مثل بقیه یک روز...
-
کسی چه می داند
چهارشنبه 31 فروردینماه سال 1390 23:00
پیر مرد زیر سایه درخت نشسته بود وبه فکر فرو رفته بود کلاغها بالای درخت سروصدا می کردند پیرمرد با خود می گفت :خدایا این کلاغها را برای چه افریده ای سپس در تفکری عمیق فرو رفت با خود فکر کرد شاید خدا اشتباه کرده است . ناگهان سنگی از دامنه کوه به پایین خزید ومرد زیر سنگ جان داد حالا کلاغها خود را برای یک غذای درست و حسابی...
-
این روزها که می گذرند آن روزها که گذشته اند
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1390 22:27
ناگهان چقدر زود دیر می شود باز هم همان اه و حسرت همیشگی چقدر زود بزرگ شدیم تا چشم باز می کنم کودکی را می بینم که پشت سرم می دود با من حرف می زند ومرا صدا می کند ومن فقط گهگاهی که دلم می گیرد بر می گردم ولبخندی می زنم وتبسمی ، خوب می دانم که دیگر برگشتی نیست وکودک گریه کنان از من دور می شود ومن بغض می کنم . دیگر محال...
-
بهتر ببینید
سهشنبه 23 فروردینماه سال 1390 11:50
این نقشه ایران است که قرار است فراماسو ن ها آن را ایجاد کنند نقشه خاور میانه جدید که در آن کشور ها بر اساس پایه های قومی و مذهبی دوباره تقسیم شده اند. این نقشه را حزب تندرو یهود(فراماسونها ) طراحی کرده اند کشور کردستان از از اراضی سه کشور ایران و ترکیه و عراق ،کشور بلوچستان از اراضی دو کشور ایران و افغانستان،کشور...
-
در سال جدید
چهارشنبه 17 فروردینماه سال 1390 11:26
صبح که داشتم میومدم یه عالمه آرزو وبرنامه داشتم ولی حالا فقط همین ها یادمه اگر این روزها سراغی از دفتر خاطراتمان نمی گیریم به علت قطع بودن اینترنتمان بود نه قطع دلتنگی هایمان آرزوها: اولین آرزویم در سال جدید این است که سال بعد همین موقع اولین سالگرد ظهور امام مهدی را جشن بگیریم خدا کند که بیاید وماهم با او با شیم نه...
-
بهار
یکشنبه 29 اسفندماه سال 1389 19:00
برادرم روی کمدش نوشته بود وقتی درختان بهار را باور دارند چرا انسانها باور ندارند اما مگر نوروز غیر از لباس های جدیدمان جز همان چند کیلو اجیل و شیرینی چیز دیگر هم هست برای ما که عادت کرده ام رسمها ی کهنه قدیمی را با آداب و رسوم احمقانه خراب کنیم نوروز چه فایده ای دارد از تمام نوروز فقط بلدیم هفت سینش را بشماریم ان هم...
-
جدید ترین اس ام اس های نوروزی
سهشنبه 24 اسفندماه سال 1389 10:07
جدید ترین اس ام اس های نوروزی سال تحویل شد و من تمام دلتنگیهایم را به جای تو در آغوش می کشم چقدر جایت میان بازوانم خالیست نوروز مبارک * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * تمام دقایق مانده از عمرم به همراه زیبا ترین بوسه های عاشقانه عیدی است برای تو نوروز مبارک * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *...
-
حس ایثارو فداکاری
پنجشنبه 19 اسفندماه سال 1389 10:15
اینجا فقط مطالبی به نمایش در می آیند که سرشار از احساس باشند واحساس یعنی این.... تلاش برای نجات جوجه پرنده صحنه بینظیر نجات جوجه پرنده توسط والدینش که توسط یک عکاس آماتور شکار شده است. شاید کمتر کسی شاهد چنین صحنه زیبایی از نزدیک بوده باشد. صحنه نجات جان جوجه پرنده توسط پدرو مادرش. صحنهای که توسط یک عکاس خوش شانس...
-
همین پایان
شنبه 14 اسفندماه سال 1389 22:03
مادر آه کشید پسرک زاده شد پدر میان پنجره های مه گرفته گریه اش گرفت خورشید غروب کرد وباران بارید . . . . خورشید زاده شد پدر غروب کرد پسرک آه کشید مادر گریه اش گرفت وباران بارید . . پسر نشسته بود کنار پنجره وعابران پیاده با چترهای رنگیشان از عمق چشمهایش عبور می کردند . . . . آفتاب غروب کرد ومادر هم همینطور پسرک کنار...
-
مگسی را کشتم
چهارشنبه 11 اسفندماه سال 1389 19:09
مگسی را کشتم نه به این جرم که حیوان پلیدیست بد است و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به... صد است ... طفل معصوم به دور سر من میچرخید به خیالش قندم یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به آن حد گندم ای دو صد نور به قبرش بارد مگس خوبی بود من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد مگسی را کشتم.
-
علت درس نخواندن دانشجویان کشف شد!
سهشنبه 10 اسفندماه سال 1389 12:33
بالاخره بعد از مدت ها تحقیق علت درس نخوندن دانشجویان کشف شد !!! ۱ ) در سال ۵۲ جمعه داریم و میدانید که جمعه ها فقط برای استراحت است به این ترتیب ۳۱۳ روز باقی میماند. ۲ ) حداقل ۵۰ روز مربوط به تعطیلات تابستانی است که به دلیل گرمای هوا مطالعه ی دقیق برای یک فرد نرمال مشکل است.بنابراین ۲۶۳ روز دیگر باقی میماند. ۳ ) در هر...
-
مهربانی
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1389 20:15
وقتی گذر کوچه ما به زیبا ترین روزهای بهار پیوند بخورد وقتی عطر اقاقی با غچه همسایه کوچه را پرکند تو را مهمان خواهم کرد به گرمی غزل غزل عاطفه در شبی که ستاره ها برایمان چشمک بزنند وبرایت خواهم گفت از انتظار روزهای بی عبور از وصال میزبانت خواهم شد ودر حلقوم خاطره های از دست رفته سبد سبد شعر خواهم ریخت وخواهم گفت از...
-
فوق العاده جالب و خوندنی از دست ندهید
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 11:41
دو سال پیش که تو یک همایش با عنوان برترین هنرمندان شمال غرب کشور رفته بودم اونجا مدیر جشنواره دستهای کوچک دعا می گفت که قراره یه جشنواره ای برگزار بشه حالا که دو سال گذشته تازه ایمیلش رسیده به دستم توسط گروه پرشین استار خیلی جالبه بخونید واگه خواستید یه دل سیر گریه کنید فوق العاده فوق العاده به دنیای پاک کودکی خوش...
-
بابا مامانا بخونن
یکشنبه 1 اسفندماه سال 1389 12:33
اعتراضات یک کوچولوی معترض ! آقای پدر! در کمال احترام خواهشمندم اینقدر لب و لوچه ی پیاز خورده ی غیر پاستوریزه و سار و سیبیل سیخ سیخی آهار نشده ات را به سر و صورت حساس من نمالید. مامان و پاپا! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من، نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای شیر شما هم مضر است!!!...
-
هیچ
چهارشنبه 27 بهمنماه سال 1389 19:55
هنوز هوای باران گرفته را به خاطر دارم هنوز ذهنم پر است از واژه های مبهم کودکی هنوز به خاطر دارم می دانی این چندمین باری است که در این روز می نویسم وپاک می کنم می دانی انگار حسش نیست که بنویسم خودم هم نیستم تو هم نیستی اصلا برای چه بنویسم ذهنم از تمام چیزهایی که به زندگی تعلق دارد خالی است صبح یک شعر سرودم ولی پاکش...
-
مشهد رفته بودیم خیر سر مان
یکشنبه 24 بهمنماه سال 1389 10:21
من یه مدت نبودم با بچه مجردی رفته بودیم مشهدی بشیم حالا نمی دونم شدیم یا نه خیلی هم خوش گذشت
-
چرا؟؟؟؟
یکشنبه 17 بهمنماه سال 1389 10:15
بهار که می آید درختان که سبز می شوند سبزه ها که رشد می کنند ودرختان که شکوفا می شوند چه نصیبی دارد وقتی آرزوهایم هنوز شکوفه نزده اند تابستان که می شود میوه ها که از راه می رسند یادها وقتی در کوچه می پیچند هوا که خیلی که گرم می شود ویخها که آب می شوند چه نصیبی دارد وقتی آرزوهایم هنوز یخ بسته اند پاییز که می شود در ختان...
-
تســـــاوی
دوشنبه 11 بهمنماه سال 1389 11:02
از سروده های زنده یاد خسرو گلسرخی معلم پای تخته داد می زد، صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود ولی آخر کلاسی ها لواشک بین خود تقسیم می کردند وان یکی در گوشه ای دیگر "جوانان" را ورق می زد برای اینکه بی خود های و هو می کرد و با آن شور بی پایان تساوی های جبری را نشان می داد با خطی...
-
اس ام اس
یکشنبه 10 بهمنماه سال 1389 19:28
اس ام اس های خفن اینباکسمان اینباکس گوشیمان را می گشتیم گفتیم اس ام اسهایی که خیلی خوشمان میاید اینجا بنویسم دکتر شریعتی:برای کشتن پرنده نیازی به شکستن بالهایش نیست پرهایش را بچینی خاطرات پرواز روزی صد بار او را خواهد کشت(فرستنده :داداشم) نکند یوسف عمرم رود از چاه خیالت باز آواره تنهایی چاهم بکنی(فرستنده :خواهرم)...
-
گونه شناسی انواع زنان!
شنبه 9 بهمنماه سال 1389 12:16
گونه شناسی انواع زنان! قبل از هر چیز این مطلب فقط جنبه ی شوخی و طنز دارد ! اگر کسی فکر می کند توهینی به اوشده است همین جا از او عذرخواهی می کنیم .
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 بهمنماه سال 1389 19:50
می دانی خیلی وقت است در نوشته های خودم دنبال رد پای تو می گردم یا در تو دنبال رد پای خودم می دانی گاهی وقتها خودم را به خیالی می زنم همه چیز من تو می شود همه چیز من ... گاهی وقتها با من یکی می شوی وتمام خاطرات اینده ام را ورق می زنی با هم قدم می زنیم می رویم کوه نوردی می رویم عکاسی همان چیزی که من خیلی دوست دارم با هم...
-
می دانی درد یعنی چه
سهشنبه 5 بهمنماه سال 1389 21:32
می دانی درد یعنی چه؟ درد یعنی اینکه نصف شبی یکی بیاد در مغازه واز تو پول گدایی کنه درد یعنی اینکه یک معتاد بیاد ویک کاپشن سی هزار تومنی گرو بزاره واز تو دو هزار تومن بخواد که پول موادشو جور کنه درد به این میگن که یه آدم کثافتی که باهاش رودر وایستی داری جلوی تو از انواع کثافت کاریهایی که کرده تعریف کنه در حالی که زن...
-
برای آن چیرزی که می خواهی باید بجنگی
دوشنبه 4 بهمنماه سال 1389 20:20
من یکبار ترسیدم آن چه را که در دل دارم بگویم نصیبم زجر چند سا له شد پس تو نترس به زبان بیاور تا واژه هایت را درک کنند کار ما همین است با واژه ها از درد می گریزیم وتنها می شویم اگر اعتقاد داری به انچه که در خود ریخته ای پس شجاع باش یک لحظه شجاعت که پاداشش تمام زندگی است نمی ارزد به ابرازش ؟؟؟؟؟؟؟ یک لحظه زیستن با هر...