دانلود صوتی شعر با صدای استاد
دانلود
تمام حادثه یک توده هیمه بود و شرر
و آن چه ماند ز من خاک بود و خاکستربدل به دود شد آن هم که بود در ذهنماز آن تناورِ پرمیوه سبزِ بارآوروزآن پرندة آبی که آشیانش راگرفته بود دو دستم –دوساقه ام- در براز آن حروف درخشان که بر زمرّدِ منشعاع سوزنی صبح می نگاشت به زربدل به دود شد آری هر آنچه بود به جااز آن درخت که من بودم -آن منِ دیگرو آن چه خاطرۀ آخرین من بودهستهمه کشاکش ارّه همه نهیب تبر□نه هیچ می نگرم دیگر و نه می شنومنه بر گلم نظری هست و نز پرنده خبرمرا به گردش تقویم و راز فصل چه کار؟که نز خزان خطرم هست و نز بهار ثمر□درختهای جوان تر! مرا به یاد آریددر آن بهار که گل می کنید رنگینترنسیمهای جوان سر حرامتان! جز دوست،به جای خالی من دیگری نشیند اگر□به باد میروم و میروم ز یاد شماوزان شود چو به خاکسترم نسیم سحرحسین منزوی