-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 مردادماه سال 1401 13:30
هر چند وقت یه بار میام اینجا مطالب وبلاگ رو میخونم دیگه حتی حوصله نوشتن ندارم فیلمنامه های ناقص مانده داستان های ناقص خاطرات ناقص انگار اون آدمی که سی سال زندگی کرد دیگه وجود ندارد از وقتی سی سال بعدی زندگیم شروع شده برام جای سوال چرا لحظه های خوب زندگی جایی ثبت نمیشه شاید من بهترین روزهای زندگیم رو در چند سال اخیر...
-
2022
چهارشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1400 13:42
دنیا در سال 2022 وارد چالشهای عجیبی مثل بیماریهای عجیب ،جنگ و خیلی چیزهای دیگر خواهد شد ،خدا رحم کند این مطلب از من یادگاری بماند
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 مردادماه سال 1399 18:54
اینجا نیا اینجا بن بسته راه به هیچ جایی نداره ،دنیا تو بدترین حالت راه گشاییش قرار داره
-
منزوی
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1399 20:41
دانلود صوتی شعر با صدای استاد دانلود تمام حادثه یک توده هیمه بود و شرر و آن چه ماند ز من خاک بود و خاکستر بدل به دود شد آن هم که بود در ذهنم از آن تناورِ پرمیوه سبزِ بارآور وزآن پرندة آبی که آشیانش را گرفته بود دو دستم –دوساقه ام- در بر از آن حروف درخشان که بر زمرّدِ من شعاع سوزنی صبح می نگاشت به زر بدل به دود شد آری...
-
منزوی
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1399 20:33
اشعار منزوی با صدای خود استاد که کمتر جایی پیدا میشه شتک زده است دانلود شتک زدهاست به خورشید، خونِ بسیاران بر آسمان که شنیدهاست از زمین باران؟ هرآنچه هست، به جز کُند و بند، خواهد سوخت ز آتشی که گرفته است در گرفتاران ز شعر و زمزمه، شوری چنان نمیشنوند که رطلهای گرانتر کشند میخواران دریده شد گلوی نی زنان...
-
شعر سپید من
پنجشنبه 11 بهمنماه سال 1397 11:56
***** پنجره به غایت حادثه وقبیله هایی که از هجوم شب میگذرند دیوارهای خسته آجرهای سرخورده تمام مرثیه ها برای من است بگو کجاست رهایی آن زمان که از فریادهای تنم بر زخمهای روحم می گریزم ******* جهان در اغوش هیاهو خفته است مومیایی ها به کردار زمین میخندند وامیزش کوهها و ادمی هر روز در انتظار جانوری ناشناس همواره افق های...
-
به یاد احمد شاملو در روز تولدش
چهارشنبه 21 آذرماه سال 1397 13:17
سلاخی میگریست به قناری کوچکی دل باخته بود.
-
بایزید
پنجشنبه 5 مهرماه سال 1397 10:34
نقل است که چون شیخ به در مسجد رسیدی ساعتی بایستادی و بگریستی. پرسیدند: که این چه حال است؟ گفتی: خویشتن را چون زنی مستحاضه مییابم که تشویر میخورد که به مسجد در رود و مسجد بیالاید. نقل است که یکبار قصد سفر حجاز کرد. چون بیرون شد بازگشت. گفتند: هرگز هیچ عزم نقض نکرده ای این چرا بود؟ گفت: روی به راه نهادم. زنگی دیدم،...
-
غلا مرضا طریقی شاعر زنجان
چهارشنبه 17 مردادماه سال 1397 11:27
من آن یخم که از آتش گذشت و آب نشد دعای یک لب مستم که مستجاب نشد من آن گلم که در آتش دمید و پرپر شد به شکل اشک در آمد ولی گلاب نشد نه گل که خوشه ی انگور گور خود شده ای که روی شاخه دلش خون شدو شراب نشد پیامبری که به شوق رسالتی ابدی درون غار فنا گشت و انتخاب نشد نه من که بال هزاران چو من به خون غلطید ولی بنای قفس در جهان...
-
زیباترین شعر عاشقانه نو
چهارشنبه 13 تیرماه سال 1397 12:59
زیباترین شعر عاشقانه نو شتاب مکن که ابر بر خانهات ببارد و عشق در تکهای نان گم شود هرگز نتوان آدمی را به خانه آورد آدمی در سقوط کلمات سقوط میکند و هنگام که از زمین برخیزد کلمات نارس را به عابران تعارف میکند آدمی را توانایی عشق نیست در عشق میشکند و میمیرد احمدرضا احمدی ❤❤❤❤❤ چون عشق را در دفترم نوشتم دیگر نتوانستم...
-
حسرت ناظم حکمت
یکشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1397 09:47
صد سال شد که رویت را ندیده ام کمرت را در آغوش نگرفته ام در درون چشمانت نایستاده ام از روشنایی ذهنت سوال ها نپرسیده ام و به گرمای بطن ات دست نکشیده ام زنی در شهری صد سال است که انتظار مرا می کشد در همان شاخه ی درخت بودیم در همان شاخه ی درخت از همان شاخه افتادیم و جدا گشتیم در میان مان صدها سال زمان صدها سال راه دور...
-
احوال منصور حلاج
یکشنبه 26 فروردینماه سال 1397 13:04
نقلست که در زندان سیصد کس بودند چون شب درآمد گفت: ای زندانیان شما را خلاص دهم گفتند چرا خود را نمیدهی گفت: ما در بند خداوندیم و پاس سلامت میداریم اگر خواهیم بیک اشارت همه بندها بگشائیم پس بانگشت اشاره کرد همه بندها از هم فرو ریخت ایشان گفتند اکنون کجا رویم که در زندان بسته است اشارتی کرد رخنهها پدید آمد. گفت: اکنون...
-
چگونه بازماندگان شما را فریب میدهند؟
جمعه 4 اسفندماه سال 1396 00:03
◀️چگونه بازماندگان شما را فریب میدهند؟ ✏️در خلال جنگ جهانی دوم، نیروی هوایی انگلستان و آمریکا به دنبال کاهش تلفات بمب افکن های خود بودند. رهبران نظامی به این نتیجه رسیده بودند که باید زره تقویتی بیشتری به هواپیماهای خود اضافه کنند تا آنها را در برابر آتش ضدهوایی و جنگندهها حفاظت کند؛ اما افزودن زره به همه قسمتهای...
-
هربار ...
شنبه 18 آذرماه سال 1396 13:08
من تو را برای شعر برنمیگزینم شعر، مرا برای تو برگزیده است درهشیاری به سراغت نمیآیم هر بار از سوزش انگشتانم درمییابم باز، نام تو را ، مینوشته ام
-
نامه هایی که هر گز نوشته نشدند
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1396 20:07
سرگذشت نامه معروف چارلی چاپلین به دخترش که درواقع توسط فرجالله صبا در دهه ۵۰ در مجله روشنفکر نوشته شده! فرج الله صبا اینطور میگوید : ماجرا برمیگردد به یک روز غروب در تحریریه مجله روشنفکر ، سی و چند سال پیش در مجله روشنفکر تصمیم گرفتیم به تقلید فرنگیها ما هم ستونی راه بیندازیم که در آن نوشتههای فانتزی به چاپ برسد...
-
هاتف اصفهانی
یکشنبه 29 مردادماه سال 1396 14:22
چه شود به چهرهٔ زرد من نظری برای خـــــــــــدا کنی که اگر کنی همه درد من به یکی نظــــــــــاره دوا کنی تو شهی و کشور جان تو را ، تو مهی و جان جهان تو را ز ره کرم چه زیان تو را ، که نظر به حال گـــــــــــــدا کنی ز تو گر تفقد و گر ستم، بود آن عـــــنایت و این کــــــــرم همه از تو خوش بود ای صنم، چه جفا کنی چه وفا...
-
به یاد شاملو
دوشنبه 2 مردادماه سال 1396 12:22
کیفر در این جا چار زندان است به هر زندان دو چندان نقب، در هر نقب چندین حجره، در هر حجره چندین مرد در زنجیر ... از این زنجیریان یک تن، زنش را در تب تاریک بهتانی به ضرب دشنه ئی کشته است. از این مردان، یکی، در ظهر تابستان سوزان، نان فرزندان خود را، بر سر برزن، به خون نان فروش سخت دندان گرد آغشته است. از اینان، چند کس، در...
-
بی تو مهتاب کجا
شنبه 2 اردیبهشتماه سال 1396 14:26
بی تو مهتاب کجا ، شعر کجا ،شوق کجا ، غم رنجور کجا ، مایه مخمور کجا ، عشق کجا، خنده بی رنج کجا ، بی تو این مانده از گنج کجا ، بی تو این واژه بی رنگ کجا ، نه زمانی که بتابد مهتاب نه کلامی که بریزد به سر خط وصال نه هبوطی نه سقوطی نه صعودی ونه دردی که بریزد در جان ونه درمان کویری که ببارد باران ونه شوری که بنالد در نی ونه...
-
شعر جدید
دوشنبه 14 فروردینماه سال 1396 16:35
چمدان تنهاییت را بسته بودی زیر لب آهنگ رفتن را زمزمه میکردی در گذرگاه رفتنها آفتاب از آسمان افتاد و شکست آسمان دلش گرفت باران آمد ابرها همدیگر را در آغوش کشیدند کوچه بوی کاهگل گرفت دیوارها سرازیر شدند سمت نبودنها برایم دست تکان دادی قطار رفت من ماندم و یک ایستگاه خالی ...... زمان گذشته است ایستگاه بارها پر و خالی شده...
-
بهترینهای ادبیات فارسی
دوشنبه 25 بهمنماه سال 1395 15:58
حکایت دار آویختن منصور حلاج داستان به دار آویختن منصور حلاج از جمله درسهایی بود که در دبیرستان می خواندیم. امشب با زهرا داستان بر دار کردن منصور را که از عارفان بزرگ زمانه خویش بود را که در تذکره الاولیا آمده است را خواندیم. بدم نیامد این متن زیبای ادبی و این داستان زیبا را اینجا بنویسم. پس حسین را ببردند تا بر دارد...
-
شعر جدید من
یکشنبه 17 بهمنماه سال 1395 13:49
واژه ای هست که همرنگ خیانت شده است از بد حادثه با عشق صیانت شده است این دروغی که تو گفتی ودگر می ایی ای مسلمان به کجا شکل دیانت شده است می روی و غم تو با دل من می ماند غم تو در دل من مثل اما نت شده است من نگهدار توام با غم تو می سازم معذرت خواستنم شکل اهانت شده است برو خوش باش زمین دور خودش میچرخد قصه چرخش ایام ضمانت...
-
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
یکشنبه 3 بهمنماه سال 1395 10:47
متن آهنگ علیرضا قربانی – پرده نشین اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است دنیا برای از تو سرودن مرا کم است اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست من از تو می نویسم و این کیمیا کم است گاهی تو را کنار خود احساس می کنم اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است خون هر آن غزل که نگفتم بپای توست آیا هنوز آمدنت را بها کم است بها کم است سرشارم...
-
به یاد فروغ
دوشنبه 13 دیماه سال 1395 10:10
-
شعر من
یکشنبه 28 آذرماه سال 1395 10:04
-
عکس نوشته
سهشنبه 16 آذرماه سال 1395 13:26
-
پدر من دلتنگتم
چهارشنبه 19 آبانماه سال 1395 17:58
پانزده ما ه از رفتنت گذشته من هنوز نتونستم این اهنگ رو گوش کنم میترسم اونقدر گریه کنم تا بمیرم دلم برات تنگ شده پدرم.... اهنگ " گلدی بابا" ی جمشید نجفی... دانلود اهنگ
-
دبستان
پنجشنبه 15 مهرماه سال 1395 19:24
اولین خاطره من برمیگرده به روزی که در سال اول دبستان معلم منو گذاشته بود داخل چهار چوب پنجره که انورش حیاط بود و اینورش داخل کلاس به من میگفت بپر داخل حیاط تا بهت یه نمره بیست بدم یادم میاد من آخرش اینکار رو نکردم وبهم بیست هم نداد فکر میکنم من زیاد اهل ریسک کردن نبود م و نیستم از اولش شاید یکم ترسو بود م نمیدونم.......
-
پاییز فصل ها نه وصل ها
سهشنبه 6 مهرماه سال 1395 14:13
کاش روزی آفتاب از چشم تو فرو می ریخت ومن از قلبت طلوع میکردم آنوقت تمام دنیا با من دور تو می چرخیدیم واسمش را میگذاشتیم کهکشان را ه عشق ، کاش سر سبز میشدم مثل درختی در عمق جنگل چشمهایت ، چشمهایت چه دنیای بزرگی دارند وقتی خیال پرواز با تو معنا میشود اما.... فصل پاییز است و چه انتظاری از وصل .... تمام میشوم بدون تو در...
-
فاضل نظری اشعار خوبی داره
سهشنبه 23 شهریورماه سال 1395 10:22
ای بی وفای سنگدل قدرناشناس! از من همین که دست کشیدی تو را سپاس با من که آسمان تو بودم روا نبود چون ابر هر دقیقه درآیی به یک لباس آیینه ای به دست تو دادم که بنگری خود را در این جهان پر از حیرت و هراس پنداشتی مجسمه سنگ و یخ یکی ست؟ کو آفتاب تا بشوی فارغ از قیاس دنیا دو روز بیش نبود و عجب گذشت! روزی به امر کردن و روزی به...
-
مزرعه حیوانات بعد از مدتها کتابی خوندم که من رو ساعتها به تفکر واداشت خیلی عالی بود
یکشنبه 24 مردادماه سال 1395 18:53
مزرعهٔ حیوانات (به انگلیسی : Animal Farm ) که در ایران به نام قلعهٔ حیوانات نیز شناخته شدهاست، رمانی پادآرمانشهری به زبان انگلیسی و نوشتهٔ جورج اورول است. این رمان در طول جنگ جهانی دوم نوشته و در سال ۱۹۴۵ میلادی در انگلستان منتشر شد، ولی در اواخر دههٔ ۱۹۵۰ میلادی به شهرت رسید. این رمان دربارهٔ گروهی از حیوانات است...