-
دوستت دارم دوستم
پنجشنبه 30 دیماه سال 1389 16:52
یه اس ام اسی برام فرستادند که نتونستم تشخیص بدم برای کدوم یک از دوستانم بفرستم برای همین ترجیح دادم تو وبلاگ قرار بدم وتقدیمش کنم به دوستان پاکتر از برگ گل وصافتر از آیینه ام گویند گنج درویرانه هاست چه گنجی از تو بهتر وچه جایی از قلب من ویرانه تر
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 دیماه سال 1389 10:01
مهر مادری در وجود یک گنجشک این تصویر خیره کننده پرنده ای را نشان می دهد که برای محافظت از فرزندانش بدن کوچکش را مانند یک سد در مقابل آب قرار داده تا لانه اش را آب نبرد. او لانه اش را ناخواسته در مجرای یک ناودان بنا کرده و حالا که بارندگی آغاز شده او مجبور شده تا بدنش را مقابل جریان آب قرار دهد. همانگونه که در تصویر...
-
اگه شد
سهشنبه 28 دیماه سال 1389 20:49
امتحانات که تموم شد می خوام یه دل سیر بگم آخیش راحت شدیم به امید روز دوشنبه هفته بعد اگه قسمت شد می خوام برم کوه بشینم روبه افتاب وبعد از مدتها غروب افتاب ببینم اگه قسمت شد همه چی آروم میشه تو هم که کنارم هستی این ترانه رو هم زمزمه راه می کنم واگه شد یه دل سیر گریه می کنم وعهد می بندم عهد می بندم که دیگر این راه رفته...
-
فقر
شنبه 18 دیماه سال 1389 10:39
نکاتی بسیار قابل تامل درباره فقر فقر اینه که ۲ تا النگو توی دستت باشه و ۲ تا دندون خراب توی دهنت؛ فقر اینه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه؛ فقر اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری از شام دیشب و فردا شب خانواده ات بهتر باشه؛ فقر اینه که بچه ات تا حالا یک هتل ۵ ستاره رو تجربه نکرده باشه و تو هر سال محرم...
-
یادش به خیر
جمعه 17 دیماه سال 1389 11:00
یادش به خیر با یچه سالن چمن می گرفتیم دو تیم می شدیم وسر رانی بازی می کردیم اونهایی که اهل قلیان بودند یه تیم می شدند ما اسمشون گذاشته بودیم تیم معتادان وبقیه یه تیم دیگه یادش به خیر یادش به خیر یه تکیه کلامی داشتم که برای هر استادی خرج می کردم «پیام نور مرکز حوادث غیر منتظره است » یادش به خیر استاد ریاضی یک که نمی...
-
یادش به خیر2
دوشنبه 13 دیماه سال 1389 21:01
یادش به خیر اولین باری کلاس رفتم خانم امیر مقدم گفت تو خیلی شلوغی بیا جلو بشین ازاون به بعد شدیم شلوغ کلاس یادش به خیر وقتی استاد نمی اومد می رفتیم فوتبال یادش به خیر تو اتوبوس بچه ها شماره هاشون می نوشتند ودست به دست می دادند به عقب سمت دختر ها ،زمان انتخابات بود. ما که اون زمان شماره نداشتیم یادش به خیر اولین باری...
-
یادش به خیر.
یکشنبه 12 دیماه سال 1389 22:34
یادش به خیر ترم اول با بچه ها همیشه جمعه ها می رفتیم کوه یادش به خیر می نشستیم حیاط دانشگاه وقرعه کشی می کردیم یادش به خیر با پیمان همیشه تا دانشگاه پیاده می اومدیم یادش به خیر. ....... . . . . . . .
-
چیزی به غرو ب نمانده
سهشنبه 7 دیماه سال 1389 20:07
اینجا که من ایستاده ام زندگی رسم عجیبی دارد زندگی به من یاد داده است که فقط به آدمهای اطرافم از دور نگاه کنم وبه انها بگویم روز به خیر ... نمی دانم شبهای بی ستاره تو تقصیر من است یانه نمی دانم فراتر از مرزهایی که باید ذهنم را بگشایم وپرواز کنم یانه نمی دانم من همه چیز را مثل یک رودخانه گذرا می بینم وهیچ نمی دانم از...
-
سلام
چهارشنبه 1 دیماه سال 1389 19:24
عکسی از میدان انقلاب زنجان سالها پیش (برین حال کنین)من که خیلی حال کردم
-
یلدا مبارک
سهشنبه 30 آذرماه سال 1389 19:28
همیشه دوست داشتم اسم دخترم یلدا باشه به امید اینکه هر دو یلدا رو با هم داشته باشم یلدای همه مبارک
-
امروز بدون عنوان می نویسم
جمعه 26 آذرماه سال 1389 10:27
می بینی من دوباره اومدم گفتم که همه شادو خندون از این عبادتگاه میرن بیرون ومن مثل یه بچه یتبم دوباره بر می گردم دیدی من دوباره برگشتم. کمکم کن مثل اون نصرانی که تو روز واقعه دیر می رسه من به امام زمانم دیر نرسم کمکم کن .......... خواهش می کنم کمکم کن اقای من..... کمکم کن......
-
وصیت نامه دکتر علی شریعتی
دوشنبه 22 آذرماه سال 1389 21:31
وصیت نامه دکتر علی شریعتی ... به هر حال پس از بر طرف شدن موانع خروج از کشور به قصد حج خود را آماده کرد و به عنوان یک مسلمان وصیت خود را نوشت. زمستان سال 1348« امروز دوشنبه سیزدهم بهمن ماه پس از یک هفته رنج بیهوده و دیدار چهره های بیهوده تر شخصیتهای مدرج، گذرنامه را گرفتم و برای چهارشنبه جا رزرو کردم که گفتند چهار بعد...
-
نیامدی
جمعه 19 آذرماه سال 1389 20:22
وقتی که میکده خاموش شد نیامدی عشق در دلت فراموش شد نیامدی چشم به راه راههای بی عبور مانده ام غصه با دلم هم اغوش شد نیامدی دردهای کهنه ام دوباره نو شدند زهر با فراق تو نوش شد نیامدی گوش می کنم سکوت را تو نیستی جسم وروح من همه گوش شد نیامدی حدس می زنم زیاد برده ای مرا عهدهای عاشقانه هم فراموش شد نیامدی
-
هم صحبت من
دوشنبه 15 آذرماه سال 1389 11:37
سنگ منم وتومثل ایینه زلال وپاک شعرمن وقتی که هم صحبت آیینه سنگ می شود گویی دلم برای خودم نیز تنگ می شود هم صحبت من حرف مرا فهمی نیست وقتی تمام انچه منم نیز منگ می شود در رسم روزگار چه دردی نهفته است چند یست دلم برای تو دلتنگ می شود گاهی برای من خنده ای بزن، تبسمی؟ با خنده ات فاصله بیرنگ می شود ازمن بریده ای ولی من زتو...
-
خوشا به حالت ای روستایی
شنبه 6 آذرماه سال 1389 22:42
خیلی دوست دارم یه فرجی بشه اتفاقی بیفته که برای مدتی از این شهر برم یه مسافرتی یه مرگ ناگهانی موقتی یه راحتی خیال با اسودگی احساس خوشا به حالت ای روستایی چه شاد و خرم، چه باصفایی در شهر ما نیست جز دود و ماشین دلم گرفته از آن و از این در شهر ما نیست جز داد و فریاد خوشا به حالت که هستی آزاد ای کاش من هم پرنده بودم با...
-
بــه تــو ســــاده دل نــدادم کــه بـــری ســـــــــاده ز یـــــادم
یکشنبه 30 آبانماه سال 1389 09:54
بــه تــو ســــاده دل نــدادم کــه بـــری ســـــــــاده ز یـــــادم . . . باب عمر عجب با شتاب می گذرد بدین شتاب خدایا شباب می گذرد شباب و شاهد و گل مغتنم بود ساقی شتاب کن که جهان با شتاب می گذرد به چشم خود گذر عمر خویش می بینم نشسته ام لب جوئی و آب می گذرد به روی ماه نیاری حدیث زلف سیاه که ابر از جلو آفتاب می گذرد...
-
تو را دوست دارم
دوشنبه 24 آبانماه سال 1389 22:13
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم تو را به خاطر عطر نان گرم برای برفی که آب می شود دوست می دارم تو را برای دوست داشتن دوست می دارم تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت لبخندی که مهو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می...
-
تو را دوست دارم مازیار فلاحی
دوشنبه 24 آبانماه سال 1389 12:39
آهنگ فوق العاده مازیار فلاح دانلود لحظه دیدار تو رو دوست دارم دانلود تورو دوست دارم تورو دوست دارم مثل حس نجیب خاک غریب تو رو دوست دارم مثل عطر شکوفه های سیب تورو دوست دارم عجیب تورو دوست دارم زیاد چطور پس دلت میاد من رو تنهام بگذاری تورو دوست دارم مثل لحظه خواب ستاره ها تو رو دوست دارم مثل حس غروب دوباره ها تورو دوست...
-
وقتی که عاشق شدم
جمعه 21 آبانماه سال 1389 21:03
وقتی که عاشق شدم هیچ کس حال مرا به خوبی همان آینه که هر روز صبح خودم را در آن برانداز می کردم درک نکرد هیچ سنگ فرشی جز همان کوچه های خلوت که سنگینی پاهای مرا به دوش می کشیدند مزه گریه های مرا نچشید هیچ کس جز خودم صدای بغض شکسته شبانه ام را نشنید وبا من همصدا نشد ومن آنقدر ادامه دادم تا در بازار احساس ورشکست شدم هیچ کس...
-
عجیبه نه
پنجشنبه 20 آبانماه سال 1389 10:06
عجیبه نه دیشب تا ساعت ۲۴ تو سایت سنجش بودم ولی به دلیل اینکه سایت خیلی شلوغ بود نتونستم تو آزمون کارشناسی ارشد ثبت نام کنم عصبانی مغازه رو بستم بلند شدم رفتم خونه ولی... صبح اومدم دیدم سایت بازه وخیلی راحت ثبت نام کردم در حالی که نوشته بودند که آخرین مهلتش دیروزه وامروز دیگه خیلی شارژ شدم عجیبه دیگه نه
-
یادش به خیر
یکشنبه 16 آبانماه سال 1389 22:33
بچه که بودیم من با برادرم وخواهرم باغچه را قسمت می کردیم وهر کدام برای خودمان چیزی می کاشتیم گل،سبزی،.... خیلی جالب هیچ وقت یادم نمی ره هیچ وقت یادم نمی ره داخل حیاط با جعبه فوتبال گل کوچیک بازی می کردیم اون هم با توپ هفت سنگ هیچ وقت یادم نمی ره آرزو می کردیم که جمعه بشه اونوقت دو تا توپ پلاستیکی می گرفتیم دونه ای...
-
همین
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1389 17:27
من تو را به اندازه تمام لحظه هایی که نزیسته ام دوستت دارم فقط همین
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1389 17:04
اس ام اس های عاشقانه - 13 آبان 1389 دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست / تا ندانند حریفان که تو منظور منی / دیگران چو بروند / تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی … ******************** O < — < 0//|0/ | /0 ][ | ( ) ( )][ / / / / / تشیح جنازه منه! بلاخره از دوریت مردم ******** تو ویترین زندگی به عروسکی نگاه...
-
کلماتم
یکشنبه 9 آبانماه سال 1389 20:40
دستهای باکره ام هر روز به هم اغوشی نوشته های بی درو پیکر می روند اما چه سود نه شبی مهتابی در راه است ونه گندم زار ارزوهایی جمله هایم دیگر از شب زفاف احساسم خسته اند دیگر هیچ کدام از کلماتم مرا نمی فهمند مرا چه می شود : نه به تقاطع حادثه های وارفته از لجنزار زندگی می اندیشم ونه به گذشته هایی دور هر روز صبح کلمات...
-
لذت ببریم وقتی یادمون نمیاد
پنجشنبه 6 آبانماه سال 1389 12:18
شما یادتون نمیاد (یک دنیا خاطره) شما یادتون نمیاد، کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار میداد، تابستونها هم دمپایی پاره میگرفت جوجه های رنگی میداد. شما یادتون نمیاد، آخر همه فیلم ویدئوها شو ضبط میکردن. شما یادتون نمی یاد، بچه که بودیم می خواستیم...
-
من دلم میگیرد
پنجشنبه 6 آبانماه سال 1389 11:27
من دلم میگیرد وقتی از پنجره می بینم حوری دختر بالغ همسایه پای کمیاب ترین نارون روی زمین فقه می خواند و وواقعا دلم می گیرد وقتی میبینم مردم دانه های دلشان پیدا نیست
-
همین
چهارشنبه 5 آبانماه سال 1389 22:28
نشد این شعر را امشب کامل کنم اما نمی دونم چه حسی که می خوام حتما یه پست جدیدی بزنم وقتی که هم صحبت آیینه سنگ می شود گویی دلم برای خودم نیز تنگ می شود
-
خوش به حال من
یکشنبه 18 مهرماه سال 1389 21:38
می نگارم ومی نویسم وبعد منتظرمی نشینم می خواهم مثل همان روزهای ابری باران باشم می خواهم ببارم وبه خودم بگویم خوش به حالت شیدایی روزگار را در پی آمدن چندو چونی از قرنهافاصله به دور نخواهم انداخت وگلی خواهم شد که دور از چشم خورشید جوانه خواهد زد ودست خواهم یازید به پوستینی از احساس که در زمستان واژه های عاشقانه ام سرما...
-
بدون عنوان
دوشنبه 12 مهرماه سال 1389 22:00
عاشق این حس غریبم عاشقتم آنه... تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت وقتی روشنی چشمهایت در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود بامن بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکیت, از تنهایی معصومانه ی دستهایت آیا می دانی که در هجوم دردها و غم هایت و در گیرودار ملال آور دوران زندگیت حقیقت زلالی دریاچه ی نقره ای نهفته بود؟ آنه......
-
بوی بازیهای راه مدرسه
دوشنبه 5 مهرماه سال 1389 17:23
هنوزکه هنوزاست وقتی پاییزدوان دوان با همان ابرهای تیره وبرگهای زردش از راه می رسد زندگی بوی خاطرات کودکیم را می دهد بوی دفتر های مشقی که تند تند پر می شدند بوی تصمیم های کبری بوی تمام بابا نان دادنها ..... وقتی مهر می رسد تمام خاطراتمان بوی مهر می دهد بوی شورشوق بچگی هایمان هنوز هم درخاطراتم بچه هایی را می بینم که سر...