وقتی که میکده خاموش شد نیامدی
عشق در دلت فراموش شد نیامدی
چشم به راه راههای بی عبور مانده ام
غصه با دلم هم اغوش شد نیامدی
دردهای کهنه ام دوباره نو شدند
زهر با فراق تو نوش شد نیامدی
گوش می کنم سکوت را تو نیستی
جسم وروح من همه گوش شد نیامدی
حدس می زنم زیاد برده ای مرا
عهدهای عاشقانه هم فراموش شد نیامدی