به لطافت ابرها سوگند وبه همان بارانی که دیروز بارید ومن خیس شدم در روئیایی خیس تر از تو
من تو را دوست دارم
دیروز برای اولین بار آرزو کردم تا ای کاش فرصت داشتم تا بیشتر خیس شوم
من با باران پیوندی دیرینه دارم با ران هرچه هست وهرچه نیست به خیس شدنش می ارزد
وهیاهوی مردمان برای پیدا کردن سرپناه برای من احمقانه است .
باران را دوست دارم چون تو را برایم تداعی می کند من لطافت ابرها را به لطافت چشمان تو
پیوند می زنم
وقتی تو نیستی باران اشک هست اما...
وقتی توهستی دیگر باران چیست؟...
وخدا خدا می کنم وقتی من نباشم باران چشمی باشد
وقتی هرسه هستیم دست به دست هم وباران هم باشد.
خدا نکند هرسه باشیم واشک چشم هم باشد
وخدا هم باشد
خدا کند که تو وباران ومن وخدا همیشه باهم باشیم
بی اشک وبدون باران چشم
وبلاک قشنگی داری
به من هم سر بزن
ممنون از اظهار نظرت
آدمهای تنها قوی ترند
می دونی من از نظر اجتماعی تنها نیستم اما از نظر احساسات
ورحیه ام تنهایم
سلام دوباره
آره شعرای خودمه مرسی که تعریف کردی
بابا من از این آهنگ خاطره بد دارم
شعرهای خیلی خوبی داری
چه صدف ها که به دریای وجود
سینه هاشان ز گهر خالی بود
ننگ نشناخته از بی هنری
سوی هر درگهشان روی نیاز
همه جا سینه گشایند به ناز
زندگی دشمن دیرینه ی من
چنگ انداخته در سینه من
روز و شب دارد با من سر جنگ
هر نفس از صدف سینه تنگ
دامن افشان گهر آورده به چنگ
وان گهر ها...همه کوبیده به سنگ
فریدون مشیری
ای عشق، شکسته ایم، مشکن ما را
اینگونه به خاک ره میفکن ما را
ما در تو به چشم دوستی می بینیم
ای دوست مبین به چشم دشمن ما را
از فریدون مشیری
سلام.
منم مثل شما تنهام.
البته شاید خیلی تنها تر از شما خیلی...
منم دلم زیاد میگیره زیاد زیاد.
به من سر بزنید.
شعرتون فوق العاده بود.جدی میگم.یه روزی ارزوی من هم این بود اما فقط یه روزی دیگه نه.
راستی من کد اهنگ اگر مانده بودی امید رو واسه وبلاگم میخوام اما پیدا نمی کنم.میشه لطف کنید بذاریدش تو وبلاگم؟
باشه حتما