وقتی که بغض ابر ها شکست در کو چه ای چشمی به تماشا نشست
وقتی که باران گرفت کو چه را عطر یاد تو گرفت
وتو رفتی .....
وقتی که باران فرو نشست
پشت پنجره قلبی شکست
از چه دلتنگ شدی؟دلخوشی ها کم نیست...
من دلم می گیرد وقتی از پنجره می بینم حوری دختر بالغ همسایه پای کم یاب ترین نارون روی زمین فقه می خواند اری من دلم می گیرد
وای باران بارانشیشه ی پنجره را باران شست از دل من اماچه کسی یاد تو را خواهد شست
از چه دلتنگ شدی؟
دلخوشی ها کم نیست...
من دلم می گیرد وقتی از پنجره می بینم حوری دختر بالغ همسایه پای کم یاب ترین نارون روی زمین فقه می خواند اری من دلم می گیرد
وای باران باران
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی یاد تو را خواهد شست