لیست دفترهای شعر فروغ فرخزاد [زندگینامه]

پیش از زیارت حرم امن دامن ات
من روی خاک حیرت و تو در حجاب باد
پیچیده بود پرده ی مهتاب ب

عکـس هـای من ایـن روزهـا واقعی نیست
گفتم آـــی نَقّـــاش باشـی ِ عزیــز
مرا با عزّت ِ

آمد بهار نو که زندگی جستجو کنیم
از بند سکوت رهیم وبا هم گفتگو کنیم
سر میزند از شاخه ها غ

روبند چوبی نمای سرها خونی بود،
هنگامه هنگام چه نیرنگ سیاه بود
آری پچ پچ به گوش دروغ خش

می نوشی و می نوشم از باده ناب تو
از شعر و غزل هایت از جام شراب تو
از مستی چشمان و گیس

گاه دنیا را به کامم می کند رویای عشق
گاه زهری بر روانم می نهد سودای عشق
گاه با لبخند ج

چو دنیای دنـی شد تکیـه گاهش
به خاک می افکند او را به خواری

دست‌ها دیگر به اندازه‌ی صبح‌ها
به هم کوک نمی‌شوند
و من به اتکای ماه
در نقطه‌ای ایستاده‌

خون می چکد از دیده ی تهران دق کرده
تصویر در تصویری از آبان دق کرده
رگبار غمگینی که با

تموم آرزوی عاشقت اینه
حالت خوب و شاد باشه
هر جا اسمت بزبون اومد
به احترامت از جا پ

سپیده سر زده
در باز
و راه، روشن
منم پرنده ای دربند
با آرزوهای سر به فلک
اما ز ا

تا گنج را یکی
می برد رنج را
همه؛
یکی با ماه حال
می کند همه
با ملال، جدال

در مسیر خلوت ماه
نیست امشب ؛ هیچ شهاب
هر ستاره رفته به خواب
آن ستاره که تقدیر

بغضی
گیر کرده در گلویش سال ها
سال ها می بافد
برای معشوقه اش دروغ ها
از خمیازه ی سرباز

این حس دل انگیز
همان
عشق اهورایی و پیری قشنگی است
که از موهبت دولت یار است
دیوانگی و

برایش چای دل دم کرده بودم
و محفل را فراهم کرده بودم
فضا چون عطر حوّای مرا داشت
هوایم

می زنم دم ز بهار بی خزان وباخزان یار من است
خسته بی نگاه اش نشوم چو ن شاهد بُردارمن است

پشت دیوار سکوت
دست نارنجی احساس در این تاریکی
اشتها از دل هر قاصدکی می گیرد
کوچه ها

1
چون نیلوفری از دل مرداب
به هوای تازه و خورشید سر کشید‌
که حلاجش گفتند.
بداهـــه

وجود دوست...
گاهی بیا و خلوت من را به هم بریز
در جام می، شراب سرخ، کم به کم بریز
با بو