تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

شعرمن:سارای من

این روزها چوپان همیشه چشم به راه است. 

سارای      من    برخیز     اینجا   پرزآه است  

لیلای  من       باشی    زتو      مجنونترینم 

فکری بکن ابن السلام زندگی از جنس جاه است 

ادم    میان زندگی     درگیر    نفس    است 

ازفکرگندم      فارغ       و      درگیر  کاه است  

با من کمی         از رازهای        زیستن گو 

اینجا میان راهها         از چاه      چاه است 

سارای من دستان      تو اقلیم   عشق اند 

اقلیم عشقی که در آن     هفتاد ماه است 

امشب بیا مهمان   چشم خیس من باش 

چشمان من درچشم تو عمق نگاه است

در ذهن چوپانم نمی گنجد   که این سیل  

روزی که می ارد        تو را   آوردگاه است  

ان روز،      روز ذلخوشی،       روز وصالت 

صبحی که خورشید از پی شب رزم گاه است 

 

 

سارا وچوپان قصه افسانه ای ترکی و عاشقانه است که سارا به خاطر ازدواج نکردن با خان روستا خود را به رودخانه می اندازد.واب او را با خود می برد. 

 

ابن سلام کسی که با لیلی ازدواج کرد 

 

 

 

روزمادر هم مبارک  ، نیستم که برای مادرم هدیه بخرم ،مادر عزیزم روزت مبارک 

 

 

مادرا خیلی مهربونن همیشه وقتی زنگ می زنم ومی گم که دارم میام مرخصی به خونه که می رسم ساعت یک شب میبینم همه خوابیدند اما ماما نم با نگرانی میاد ومیگه چرا دیرکردی   این قضیه همیشه وقتی با بچه می ریم بیرون ومن دیر میالم خونه تکرار میشه   مادری که بدون چشمداشت برا من خیلی زحمت کشیده این روزها تو دوران سربازی قدرشو بیشتر می دونم خیلی دوستش دارم.خدا هیچ خونه ای رو بی مادر نکنه وخیلی دلم براشتنگ شده خیلی....

 

 

دیروزتوسریال پروانه یه سکانسی بودکه منو خیلی غمگین کرد خیلی صحنه خوبی بود    

 پروانه :من می خوام برم.. 

 . 

.

امیر : اینها همه نشونه اینه که عاشق شدی  

وپروانه  میشینه رو صندلی وگریه اش می گیره  

......

اونجا که امیر به پروانه میگه من خوشبختی تو رومی خوام وپروانه میگه من خوشبختی نمی خوام من تو را می خوام.  

وبعد می ذاره ومی ره.

سریال خوبیه

نظرات 2 + ارسال نظر
نسرین شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:30

خیلی شعرت قشنگ بود.چه خوبه هنوز اینهمه استعداد داری استعداد نصفه نیمه من که خشک شد بیچاره.شعر قبلیه هم مال خودت بود؟اونم خیلی قشنگ بود.
اتفاقای اطرافتو خیلی روان و ساده مینویسی‌؛تواناییت تو نوشتن خیلی خوبه؛موفق باشی.

سالام ممنون نوشته های خوب از دلتنگی میان
تو هم موفق باشی

بابک پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:15 http://only-babi.blogsky.com/

سلام
وزن مصرع فکری بکن ابن السلام... با اون یکی مصرع ها نمیخونه .مثلا اگه فکری بکن اولش حذف بشه وزنش دست میشه(اگه به معنی شعر لطمه نمیزنه حذف کن).
بقیه ش فوق العاده ست.
موفق باشی.
فدات.

یه نگاهی می کنم ممنون از ریز بینی ات

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد