تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

شهر باید به من الکلی عادت بکند

حوصله ندارم دیگه خسته ام از این همه پارتی بازی اینجا اگه پارتی داشته باشی  هفته ای دو بار می توانی بروی  مرخصی می توانی  در خانه خودت خدمت سربازیت را بگذرانی  خود فرماندهان هم می گویند اگه پارتی داشته باشی خیلی خوب میشه  ما فقط خدا رو داریم  اونی که بالای سر ماست کارمون رو درست می کنه بقیه همش کشکه

عدالت در این کشور لیوان تو خالیه ،کجاست اون عدالتی که ازش دم می زنیم رفیق هایی که من اینجا دارم اکثرا زندگیشون با قاچاق کالا می گذره مجبورند شهر های مرزی او نقدر عقب مونده اند که راهی جز این ندارند  حالا همین سرباز فردا می خواد بره مرز جلوی قاچاقچی ها رو بگیره  جلوی فامیل های خودشو ،  منطقی نیست.بیشتر شبیه نفوذی عمل می کنه  بهتره بگم کلانشهر کرمانشاه با جمعیت یک میلیونی در صنعت حتی نصف زنجان هم نمیشه 

این روزهای عجیب  این روزهایی که قلم من دیگر توانایی نوشتن ندارد  در این زندگی که بیشتر شبیه فیلم هندی است  جوهر دانایی من دارد کم کم در این زندگی می خشکد .

چه شعر خوبیه این شعر

میروم تا دره میخانه کمی مست کنم
جرعه بالا بزنم انچه نباید بکنم
انقدر مست کنم که اندوه جهانم برود
استکان روی لبم باشد و جانم برود

برود هر که دلش خواست شکایت بکند 

شهر باید به من الکلی عادت بکند

نظرات 4 + ارسال نظر
مهدی جمعه 7 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:30

سلام یوسف جان منم سربازم و پایه خدمتیمهم مثل تو هستش
آموزشی رو مالک اشتر اراک هستم اونجا هم نیروی انتظامی هستش
اومدم بگم من میفهمم حرفات رو
همه چی شده پارتی بازی
ایشالا این دوران با خوشی و سرعت فراوان واسه همه سرباز ها تموم بشه
خوش باشی
بای بای

ان شا الله تو هم خوش باشی البته من شنیدم مالک اشتر اراک خیلی خوبه به امید اتمام سربازی

حسین جمعه 7 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:08 http://mbzh.blogsky.com/

سلام اقا یوسف
حال شما
وب خیلی خوبی داری و خوشحال میشم بهم سر بزنی و
تبادل لینک کنیم

من بهت سر زدم ولی کامل متن ها رو نخوندم ممنون که بهم سر زدی

میثم چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 20:52

سلام یوسف
خوبی؟
آره من میثم هستم
همون که توی صف آمار کنار هم هستیم
من مرخصی هستم و تو اون داخل
حالا فکر کنم سرکار محمودی داره برای یه کف دست سیب زمینی له شده بهتون بشین پاشو میده و آخرش . . . .
تمام
10 روز دیگه مونده به تموم شدن آش خوری
دیگه یغلوی رو میزاریم کنارمیریم یگان به عشق شهادت
1
2
3

شهادت به خط

چطوری خوب خوش می گذرونی بلا

۱
۲
۳
شهادت به خط

یونس چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 15:12

من با همتون رفیقم -تموم شد-قاقذ- ۱ ۲ ۳ شهادت به خط -شایعه های رسول ...این ها تکه کلام های محمودی کمک مربی وفرمانده گروهان بود ۶۰ روز با این جملات سر کردیم

واقعا یادش به خیر چقدر جملات تکراری بود و خسته کننده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد